سلامی دوباره
سلامی دوباره به همه تون
امروز بعد از ده سال بعد از یه سری اتفاقات تلخ و شیرین میخوام دوباره شروع کنم
بهم همت بدید تا محکمتر بشم
:|
مرد از راه می رسه ناراحت و عبوس
مرد : هیچی ( و در دل از خدا می خواد که زنش بی خیال شه و بره پی کارش)
زن حرف مرد رو باور نمی کنه : یه چیزیت هست.بگو!
مرد برای اینکه اثبات کنه راست می گه لبخند می زنه
زن اما "می فهمه”مرد دروغ میگه : راستشو بگو یه چیزیت هست
ازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر
مرد در دلش خدا خدا می کنه که زن زودتر بره
زن خطاب به دوستش: متاسفم عزیزم.جدا متاسفم که بدقولی می کنم
شوهرم ناراحته و نمی تونم تنهاش بذارم!
زن : هیچی ( و در دل از خدا می خواد که شوهرش برای فهمیدن مساله اصرار کنه و نازشو بکشه)
مرد حرف زن رو باور می کنه و می ره پی کارش
زن برای اینکه اثبات کنه دروغ می گه دو قطره اشک می ریزه
مرد اما باز هم "نمی فهمه” زن دروغ میگه
ازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر
(زن در دلش خدا خدا می کنه که مرد نره )
مرد خطاب به دوستش : الان راه می افتم!
و این داستان سال های سال ادامه داشت
و زن و مرد در کمال خوشبختی و تفاهم در کنار هم روزگار گذراندند
o_O
آغا میگن طرف دفتر خاطراتش پر می شه ، می ندازتش دور!!
:'(
داستانی ک ...
ولش کن نگم بهتره...
فقط میگم بخونیدش ...
راسی نظر یادط نره...
ابتکار و خلاقیت در همه زمینه ها :))
o_O
وقتی من نصفه شب در یخچال رو باز میکنم
o_O
آغا میگن چفیه اصفهانیه رو میدزدن... شرو میکنه ب داد و فریاد کردن ک :
واااااااای کمک ، دستمالم ، حولم ، پتوم ، زیر اندازم ، رو اندازم ، کلام ، شالم ، کمربندم ، عرقگیرم ، ماسکم ، جانونیم ، جانمازم ، همه ی ذندگی مو بردن ...
:(
امروز پشه هه اومد ازم خدافظی کرد گفت :
حلالمون کن هوا سرد شده داریم میریم از اینجا ! :(((
:|
یه بز هم دورو برمون نیست بهش ثابت کنیم چه علف شیرینی هستیم !
خخخخخخخ...
پیانو میزنم آروم میشم
یعنى اگه میزدم آروم میشدم
فى الواقع اگه داشتم و میزدم آروم میشدم،
در حقیقت اگه داشتم و بلد بودم و میزدم آروم میشدم
o_O
ی سری از آدما باید شعور و ادب و از وسایل الکترونیکی یاد بگیرن!...
الان موبایل و سینمای خانگی هم وخی روشن میشن صلام میکنن...
تاذه نوکیا دستم میده...!!!
والا...
خخخخخخخ...
فقط ی ایرانه میتونه ب جای واژه ایمیل ی واژه فارسی درصت کنه بنام پست الکترونیک ک هم پست ش اینگیلیسیه هم الکترونیک ش
لقمان را گفتن ادب از که آموختی ؟
اونقد خودش رو زد، اونقد خودش رو زد که نگو....
گفت غلط بکنم دفعه ای دیگه به شما چیزی یاد بدم